راستش را بخواهی
 ..
 فاجعه ی رفتن "تو "چیزی را تکان نداد
 .
 من هنوز هم چای میخورم
 ... ... .
 سیگار می کشم ... کار می کنم
 .
 قدم میزنم , هستم اما
 .
 تلخ تر
 تنهاتر
 بی اعتمادتر...

+ تاريخ جمعه 25 شهريور 1390برچسب:,ساعت 21:22 نويسنده بهار |

هر که با احساس باشد
عاقبت خواهد شکست!
این جواب سادگیست

+ تاريخ پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:41 نويسنده بهار |

طعم تلخ قهوه
پک‌های عمیق و با فاصله به سیگار
یک نگاه سرد و آرام ... خیره به خالی‌ پر از دود اتاق
و صفحه برفکی تلویزیون قدیمی‌ همراه با خشی خشی بم
...تکمیل میشود خواب آلودگی روز‌های من
... چقدر وقت دارم ... به هیچ چیز ... فکر نکنم

+ تاريخ پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:36 نويسنده بهار |

آینه‌ها گناه کارند

تداوم میدهند تکرار مکرر زنی‌ که دیگر شبیه خودش نیست

زنی‌ که در تصویر خویش عکس کودکی ایستاده در تنهایی‌ را می‌بیند
...
دخترکی که عروسکش را گم کرد روزی که مادرش بیوه شد

آینه ها را باید به شب پیوند داد ... به تاریکی‌

+ تاريخ پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:34 نويسنده بهار |

من کولی غریبی را میشناسم

که عشق را با هوس تبّرک کرد

و با کوچش
...
خاک یک قبیله‌ را دلتنگ کرد

غریب بود ... شب‌های کویر را گشته بود

ماه خودش را در چاه عشق دیده بود

و برای همیشه رفته بود

برای همیشه رفته بود

+ تاريخ پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:32 نويسنده بهار |

های غریبه !!!

اینجا کسی‌ هر روز نوار مغزی‌اش را چک می‌کند

کسی‌ که نگران سایه‌هایِ مشوّش رویِ دیوار است
...
کسی‌ که می‌‌داند ... تا جنون دو قدم بیشتر فاصله نیست

و دلشورگی سفر نزدیک ترینها

و سردی دست‌های آدم ها

و بیتابیِ روحِ خسته اش

اینجا کسی‌ است که دل به سکون دیوار‌هایِ همسایه داده است

اینجا یک آشنا با شما حرف میزند

+ تاريخ پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:31 نويسنده بهار |

 

ما انسانه نیاز داریم درکمون کنن

و وقتی کسی این کارو برات انجام نمیده تو دلسرد میشی

اونوقت فکر میکنی اونا چقدر نفهمن

ولی نمیفهمی که تو توقعاتت بلاست

تو این دنیا هر کسی به یه شکلی تنهاست به یه شکلی در خودش گرفتاره

من

تنهام تنهاتر از تنها همه به ظاهر دوستم دارن

شایدم به واقع

اما من همه ادما رو دوست ندارم

من اونایی رو دوست دارم که باهام هم عقیده ان

تو دنیای من ادم پلشت زیاده ادم زورگو اما من به امید این زندگی میکنم

که روزی که کارم باهاهشون تموم شد ترکشون کنم

و بعد یهو به این فکر میکنم

اگه اینجور باشم و این کار رو بکنم قطعا میرم جهنم وبعد

دوباره به این میرسم ایا

اصلا جهنم وجود داره

فکرم مثل چند کلاف پیچیده بهم شده

+ تاريخ چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:34 نويسنده بهار |

سلام دوچتان

دلم گرفته از روزی که مامان اومده باز دردسرا شروع شده

هر روز دعوا

اگه به مامان من باشه میگه هیچکس نباید تو زندگیت باشه

فقط خانواده درجه 1

این حرف از نظر من چرته مزخرفه من رو عقب میندازه از دیگران چون

جامعه خرابه

این مسخره است مزخرفه مزخرف

تو باید بری خارج از کشور تا رشد کنی

جامعه اونا سالم تر از ما هست

خب باشه من باید خودم برای خودم تصمیم بگیرم

من باید تصمیم بگیرم کی رو بخوام کی رو نخوام

اما اینم اونا برام تعیین میکنن

و این یعنی محدودیت

کجا میری کجا میای تو این جامعه اگر جنده بشی آزادی

وگرنه مثل من باید خفه بشی تا زمانی که شوهر کنی

اون وقت یکی دیکه بهت حکومت میکنه ما زنا واقعا بدبختیم

نمیدونم از همه چی بدم میاد

از این حرصم میگیره که من نباید کاری کنم تا یه مرد شهوتی نشه و به گناه الوده نشه

واقعا واسه خودمون و دینمون که درش عدالت نیست افسوس می خورم

اگه یه مرد با ده تا زن بخوابه هیچی نیس اما اگه 1 زن این کارا با یه مرد انجام بده حکمش سنگساره

اره عدالت اینه

+ تاريخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:,ساعت 18:2 نويسنده بهار |

سلام دوجتان:

مامانم 1 ماه نبود راحت بودیم باز اومد و گیر دادناش شروع شد

ازش واقعا بدم میاد

 

+ تاريخ یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:,ساعت 13:57 نويسنده بهار |

ثانیه ای دیگر مرد
مجلس ختمش را
لحظه ها میگیرند
و در آن سوگ بزرگ
یک به یک میمیرند!!!

+ تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:58 نويسنده بهار |

زمزمه ، زمزمه در سرم
سیگار ، سیگاری بر لبم
آرام آرام تیک تاک ساعت ، چقدر لحظه‌ها کند میگذرد ، در رویایم مرگی است آرام ....

+ تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:53 نويسنده بهار |

باید از بهترین دوست ترسید
چونکه هیچ کس روح تورا انقدر عریان ندیده است که جای دقیق زخم ها را
بداند.....!

رومن گاری

+ تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:51 نويسنده بهار |

هر كه آيد گويد: گريه كن، تسكين است
گريه آرام دل غمگين است
چند سالي است كه من مي گريمدر پي تسكينم
ولي اي كاش كسي مي دانست
چند دريا
بين ما فاصله است
من و آرام دل غمگينم

+ تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:49 نويسنده بهار |

هر كه آيد گويد: گريه كن، تسكين است
گريه آرام دل غمگين است
چند سالي است كه من مي گريمدر پي تسكينم
ولي اي كاش كسي مي دانست
چند دريا
بين ما فاصله است
من و آرام دل غمگينم

+ تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:49 نويسنده بهار |

هر كه آيد گويد: گريه كن، تسكين است
گريه آرام دل غمگين است
چند سالي است كه من مي گريمدر پي تسكينم
ولي اي كاش كسي مي دانست
چند دريا
بين ما فاصله است
من و آرام دل غمگينم

+ تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 23:49 نويسنده بهار |

دخترجواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد.

پس از دوماه، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون:

لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم و بايد بگويم که دراين مدت ده بار به توخيانت کرده ام !!! ومي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم. من را ببخش و عکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرست

باعشق : روبرت

 

دخترجوان رنجيـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش مي خواهدکه عکسي ازنامزد، برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس ها راکه کلی بودند باعکس روبرت، نامزد بي وفايش، دريک پاکت گذاشته وهمراه با يادداشتي برايش پست مي کند، به اين مضمون:

روبرت عزيز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه تو را به ياد نياوردم، لطفاً عکس خودت راازميان عکسهاي توي پاکت جداکن وبقيه رابه من برگردان

+ تاريخ دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:4 نويسنده بهار |

تنهایی یعنی ترجیع میدم تنها باشم تا اینکه با تو باشم

+ تاريخ دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:3 نويسنده بهار |

salam dojtan :

jaton khali ama kishhhhhhhhh kheyli garm va dam bod

vali ghashang bod

azash khosham omad ama vaghean

hamishe sobh bekhery tehran hamishe ghashange

hamejash vaghean

rasti parsam omad kheyli asabani bodam az karash aberom jelo khalam raft va 1 minam asayesh

nadashtam

ama...

chera parsa enghadar taghir karde koli halam ro gereft daram hanoz az harfesh atish migiram

ey kash barash enghadr mohem nabodam dg daram dgh mikonam

ye boghze sangin delam ro poshonde

delam tare ankabot baste

cheraa?

man kasi ro mikham ke tanin sedash aromam mikard

va agar kasi rajebesh bad migoft ghahvei mishod

hala man morede tamaskhoram va nemikham be kasi begam ba onam

chera maniye harfamo hata vaghti vazeh migam nemifahme

khasteam az hame az mr az khanevadam vay

khodaya chera rahtam nemikoni

nemidonam bayad chi kar konam

 

+ تاريخ دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:55 نويسنده بهار |

نمي دانم چند دقيقه است يا چند ساعت که اينجا نشسته ام...ساکت و خيره به عکست
بوي سوختني مي ايد!
به خودم مي ايم!
لعنتي...!
اخرين سيگارم هم ته گرفت

+ تاريخ دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:54 نويسنده بهار |

نمیدونم از کجا شروع کنم قصه ی تلخ سادگیمو

نمیدونم چرا قسمت می کنم روز های خوب زندگیمو

چرا اول قصه همه دوستم می دارن
...
وسط قصه می شه سر به سر من میذارن

تا می خواد قصه تموم شه ......... همه تنهام می ذارن

میتونم مثل همه دورنگ باشم ..........دل نبازم

میتونم مثل همه یه عشق بادی بسازم

تا با یک نیش زبون .......بترکه و خراب بشه

تا بیان جمش کنن

حباب دل سراب بشه .....

می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی

می تونم درست کنم ترس دل و دلواپسی

می تونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم

می تونم پشت دلها قایم بشم .....کمین کنم

ولی با این همه حرفها باز منم مثل اونام

یه دروغ گو می شم ......همیشه ورد زبونام

یه نفر پیدا بشه به من بگه چکار کنم

با چه تیری اونی که دوستش دارم شکار کنم

من باید از چی بفهمم چه کسی دوستم داره

توی دنیا .اصلا عشق واقعی وجود داره .......؟؟؟؟؟؟
+ تاريخ دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:53 نويسنده بهار |

پشت تنهایی من که رسیدی
گوشهایت را بگیر !اینجا سکوت
گوش تو را کر میکند
اما !
......چشمهایت را باز کن
... تا بتوانی لحظه لحظه ی اعدام ثانیه ها را نظاره کنی
هجوم سایه های خیال،
سرابهای بی وقفه ی عشق،
تک بوسه های سرد
و فریادهای خسته جوانی
منظره ای به تو میدهد
که میتوانی تنهایی مرابه خوبی ترسیم کنی
+ تاريخ دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:51 نويسنده بهار |

"ببوس مرا" ....بیخیال فرشتهای روی
شانه هایمان ......
آنها حسودند

+ تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:,ساعت 21:34 نويسنده بهار |

به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
...که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو

+ تاريخ دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:,ساعت 21:18 نويسنده بهار |

بیا سیب را با هم گاز بگیریم؛
گـــور پدر بهشت
بهشت من آنجاست که تو را بی شرمانه به آغوش می کشم

 

مال کسي باش؛ که حتي اگر ساده ترين لباس تنت باشد


تو را به همه ی دنيا نشان دهد و بگويد اين همه دنياي من است...

Punked Out Divider

یه روز تو تاکسی نشسته بودم که یه معتاد با سیگارش اومد تو ماشین جلو نشست
خانمی که عقب کنار من نشسته بود بعد از چند لحظه با ناراحتی گفت:
آقا اون سیگاری که میکشی 30درصدش به تو میرسه، 70درصدش به ما !
معتاده هم باهمون صدای خسته ، سیگارش رو از گوشه ی دهنش در اورد و گفت:
بیا آبجی،بیا،توبکش تا 70درصدش به من برسه 30درصدشم به تو

پـــــــــــــــــــدر همون کسی هست
که لرزش دستش دیگه چیزی از چای توی استکان باقی نگذاشته
ولی بهت میگه به من تکیه کن
و تو انگار
کوه رو پشتت داری

+ تاريخ یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:,ساعت 19:1 نويسنده بهار |

سلام دوجتان:

من نمیدونم

واقعا که ...

همه مطالب من رو پاک کردن

دارم حرص میخورم

عجبا هی وای من

+ تاريخ یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:,ساعت 18:45 نويسنده بهار |