سیلام سیلام

وای خسته شدم از دست این امتحانات

راستش دیگه از این زندگی خسته شدم تفاوت بین 2 نسل زیاده خیلی زیاد من که ÷در مادر ندارم یعنی مادر دارما

اما انگارندارم.

من واقعا خسته شدم انگار که دارم درون یه قفس سرد وتنگ نفس میکشم تازه زمانی نفس میکشم که

اونا اجازه بدن تازگیا تهدیدم میکنن واقعا جالبه.نه؟؟!!

من هیچوقت مادر و پدرم رو حلال نمیکنم که من رو تو این شرایط قرار دادن میخوام تموم کنم این زندگی زجر آور رو

آره من بدم چون میخوام استقلال داشته باشم

از نگاهی کثیف مردم بیزارم از خانواده نداشتمم بیذارم

وجودم غرورم رو دارن خرد میکنن

مادر بزرگم میگه یه کاری نکن که یه کاری کنم که داری با دوستت که حرف میزنی یه چی بگم که خیط

بشی همه اینا نفرتو تو من داره بیدار میکنه

لعنت بر کسی که با زندگی من اینکار رو کرد

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:13 نويسنده بهار |