|
|
هرگز به جهان در طلب حال نبودیم* *لب را به سخن غیر محبت نگشودیم بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم* *باشد که نباشیم و بدانند که بودیم قـهوه دم می كنم نصـف قاشق سیانور به فنجانت می ریزم.... لبخند كه می زنی ... می گویم : "قـهوه ات سرد شده بگذار عوضش كنم"...! این كار هر شب من است... و من چند سال است كه می خواهم بكشمت! ..............................ولی لبخندت! لبخندت..! لعنت اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکونه و میره . دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میزاره میره . بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی . دیگه دوست دارم واست رنگی نداره .. و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو میشکونی که انتقام خودتو ازش بگیری و اون میره با یکی دیگه …… اینطوریه که دل همه آدما میشکنه
سرت توی جادوی کی گرم شد
همون شب که من رو فراموش کرد تو آغوش کی دست و پا می زدی ... ... چراغ اتاقو کی خاموش کرد کی از شعله ی غصه هات گرم شد بگو با کی بودی شبو لعنتی بگو قیمت ناله هات چند بود نفس هاتو دادی به چه قیمتی دارم میرم از زندگیت تا ابد دیگه فکر دیدارتم سختمه بزار باورم شه یه کابوسه که لباس یکی دیگه رو تختمه غرور منو تو به خون می کشی نمیشه دیگه نقش بازی کنی نمیشه تظاهر کنی عاشقی نمیشه دیگه صحنه سازی کنی
تو حتی به یادم نبودی ببین خیانت تو رو تا کجا پست کرد همون عطری که عاشقش بودم یکی دیگه رو جای من مست کرد بگو تا کجاها تو رو بو کشید کی از جسم بی حال تو سیر شد چه جوری بهش زل زدی باهوس که خوابم به این خوبی تعبیر شد ؟ خداحافظ ای خونه ی پرگناه خداحافظ ای لحظه های سیاه نمی دونم این که ازت می گذرم دلیلش چیه عشق یا اشتباه
در روزگاري كه خنـــده مردم از زمين خـــوردن توست.... برخيـــــــــز تا بگريند..... آنان كه مي خنــــد نــد ... (كورش كبير) هفت آبان سالــــروز ولادت كورش كبير گرامي باد "پاينــــــده باد ايران و ايراني
سخت بود رفتنت. اما... سخت تر ، دروغ گفتن بود ، به خودم. سخت تر ، بازی ِ نقش تو بود ، برای خیالم. سخت تر ، گرم کردن آغوشم بود ، جای تو. ... ... ... سخت تر ، بند آوردن اشکهایم بود ؛ جای دستانت.. سخت تر ، خاک کردن روحم بود .. سخت تر ................ مردنم بود بی تو ... دلم دلتنگ توست...
این همه غرور چرا...؟ تاکی دلنوشته هایم را یواشکی درگوش تو زمزمه کنم...؟؟ خسته ام از این بازیه بی سر وته... کاش میشد...!! ممنوعیت هارا ازمیان برداشت... دوست دارم که.....
یه اتاقی باشه گرمه گرم ... روشنه روشن ... تو باشی، منم باشم ... کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید ... تو منو بغلم کنی که نترسم ... که سردم نشه ...که نلرزم ... اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار ... پاهاتم دراز کردی ... منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم ... بهت میگم چشماتو میبندی؟ میگی آره! بعد چشماتو میبندی ... بهت میگم برام قصه میگی تو گوشم؟میگی آره! بعد شروع میکنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن ... یه عالمه قصة طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمیشن ... میدونی؟ میخوام رگ بزنم ... رگ خودمو ... مچ دست چپمو ... یه حرکت سریع ... یه ضربه عمیق ... بلدی که؟ ولی تو که نمیدونی میخوام رگمو بزنم ... تو چشماتو بستی ... نمیدونی من تیغ رو از جیبم در میارم ... نمیبینی که سریع می برم ... میبینی خون فواره میزنه ... رو سنگای سفید ... نمیبینی که دستم میسوزه و لبم رو گاز میگیرم که نگم آااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی ... تو داری قصه میگی... من شلوارک پامه ... دستمو میذارم رو زانوم ... خون میاد از دستم میریزه رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا ... قشنگه مسیر حرکتش! قشنگه رنگ قرمزش ... حیف که چشمات بسته است و نمیتونی ببینی ... تو بغلم کردی ... میبینی که سرد شدم ... محکمتر بغلم میکنی که گرم بشم ... میبینی نامنظم نفس میکشم ... تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت! میبینی هر چی محکمتر بغلم میکنی سردتر میشم ... میبینی دیگه نفس نمیکشم ... چشماتو باز میکنی میبینی من مردم ... میدونی؟ من میترسیدم خودمو بکشم! از سرد شدن ... از تنهایی مردن ... از خون دیدن وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم ... مردن خوب بود، آرومِ آروم ... گریه نکن دیگه! ... من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم دلم میگیرهها ! بعدش تو همون جوری وسط گریههات بخندی ... گریه نکن دیگه خب؟ دلم میشکنه... دلِ روح نازکه ... نشکنش خب...؟ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |